عبادات حضرت زهرا سلام الله علیها

سردار شهید محمد منصورکیائی

عبادات حضرت زهرا سلام الله علیها

#عبادت_حضرت_فاطمه

هدیه پیامبر به حضرت زهرا سلام الله علیها

رفت مسجد. پیامبر صلی الله علیه و آله با اصحاب گفت و گپ می کردند.
حیا کرد حاجتش را بگوید. برگشت.
پیامبر آمد خانه شان. گفت: «فاطمه جان! آمده بودی مسجد کاری داشتی؟»
باز هم حیا کرد بگوید؛ علی به جایش گفت: فاطمه در خانه خیلی اذیت می شود. من به او گفتم چرا از پدرت نمی خواهی برای مان خادم بگیرد؟»
پیامبر جواب داد:«چیزی بهتان یاد می دهم که از خادم بهتر باشد. موقع خواب ۳۴ مرتبه الله اکبر ، ۳۳ مرتبه الحمدلله ، ۳۳ مرتبه سبحان الله بگویید.»
راضی ام به رضای خدا و رسولش. این را فاطمه سلام الله علیها گفت؛ سه بار.

مهرالسادات معرک نژاد ، مادر آفتاب، ص ۳۱. برگرفته از وسائل الشیعه ، ج ۶ ، ص ۴۴۶.

انگشتر نماز
انگشتری که در نماز دستش می کرد، از نقره بود. روی نگینش نوشته شده بود: «أمِنَ المُتَوَکّلون» توکل کنندگان در امانند.

مهرالسادات معرک نژاد ، مادر آفتاب، ص ۵۵. برگرفته از بحارالانوار ، ج ۴۳ ، ص ۹.

اول همسایه
شب جمعه. از اول شب نشسته بود نماز مادرش را نگاه می کرد.
رکوع، سجده و قنوتش را. به همه مومنان دعا می کرد.
این مرد و زن را یک یک به زبان آورد و برایشان دعا کرد خیلی.
صبح پرسید: «مادر جان! چرا تمام شب برای دیگران دعا کردی اما برای خودت نه؟»
فاطمه گفت: «پسرم الجار ثُمّ الدار! اول همسایه سپس خانه!»

مهرالسادات معرک نژاد ، مادر آفتاب، ص ۶۱. برگرفته از بحارالانوار ، ج ۴۳ ، ص ۸۲.

لرزش بدن
پسرش این صحنه را دیده بود. بارها و بارها.
می دانست سجده و رکوعش چقدر طول می کشد هر بار.
باز اما می نشست، نگاه می کرد.
از بس می ایستاد نماز می خواند، پاهایش ورم کرده بود.
وقتی با خدا حرف می زد، به نفس نفس می افتاد و تمام بدنس می لرزید.
حتی آنها هم که خودشان را عابد زمانه مالی دانستند، می گفتند: عابدتر از فاطمه، کسی دیگر در این امّت نیامده.

مهرالسادات معرک نژاد ، مادر آفتاب، ص ۶۲. برگرفته از بحارالانوار ، ج ۴۳ ، ص ۸۴.

اولین تسبیح تربت
تسبیحش، در ابتدا تنها یک ریسمان پشمی بود که سی و چهار گره رویش زده شده بود.
می گرفت دستش و با آن الله اکبر و سبحان الله می گفت.
حمزه که در احد شهید شد، پیامبر صلی الله علیه و آله به دخترش گفت:
«عموی پدرت سرور همه شهیدان است بجز انبیاء و اوصیاء.»
فاطمه سلام الله علیها می نشست سر قبر حمزه، با تربتش تسبیح درست می کرد.
اولین بار بود کسی تسبیح تربت می ساخت.
سرور جوانان بهشت که در کربلا به شهادت رسید، دختران بنی هاشم از تربت حسین علیه السلام تسبیح درست می کردند.
از مادرشان یاد گرفته بودند.

مهرالسادات معرک نژاد ، مادر آفتاب، ص ۶۳. برگرفته از بحارالانوار ، ج ۸۲ ، ص ۳۳۳.

نور نماز
تعجب کرده بودند.
هر روز صبح، وقتی هنوز توی رختخواب شان خوابیده بودند، نور درخشانی ملی آمد و در و دیوار خانه شان را سفید می کرد. مانده بودند این دیگر چیست؟
رفتند پیش پیامبر صلی الله علیه و آله. فرستادشان در خانه فاطمه علیها سلام؛ دیدند فاطمه نشسته بر سجاده ی نماز، صورتش مثل خورشید می درخشد و همه جا را نورانی می کند.
تنها صبح نبود؛ ظهرها و عصرها هم.

مهرالسادات معرک نژاد ، مادر آفتاب، ص ۶۷. برگرفته از بحارالانوار ، ج ۴۳ ، ص ۱۱.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:

[ چهار شنبه 7 تير 1401

] [ ] [ کیان ]

[ ]